ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت تمام شهـر آبـاد و بقـیع نـور در غـربت مدینه سرزمین وحی و اهلش بیخبر از آن تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت اگر بر دخت پیغمبر سلامی داشتی باید سلامی مختصر با گریهای از دور در غربت کنار مضجع پاک رسول الله، از خصمش نگه داریم بغض خویش را معذور در غربت میان منبر و محراب مخفی روضۀ رضوان مزار فاطمه اینجاست یعنی حور در غربت صفای دیگری دارد بقیع و چار معصومش بقاع نور بارانش چو کوه طور در غربت امامانی غریب اینجا میان بقعهای مدفون و از این خاک میتابد به عالم نور در غربت نه شمعی نه چراغی نه شبستانی نه خدامی نه سقاخانهای یعنی غمی محصور در غربت به یک سو فاطمه اَمُّ البنین بیبنین گریان به یک سو فاطمه بنت اسد رنجور در غربت کجا باید سراغ یوسف زهـرا بگیرد دل نهان تا کی ز شهر مادری، مأمور در غربت بیا یا منتقم چشم انتظارت هست مظلومه به مظلومی که شد خانه نشین بدجور در غربت تمام قـوّت بـازوی مولا را گرفت اینجا غلافی که به بیعت داشت دست زور در غربت امـیـر قـافـله بـازآ امیـرالحـاج رخ بنـما که با دیدار تو شیعه شود مسرور در غربت به ارواح شهیدان با تو هم عهدیم تا آخر به روحی پر ز احساس و دلی پر شور در غربت |